آقا محمدصدراآقا محمدصدرا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره
آقا محمدسیناآقا محمدسینا، تا این لحظه: 5 سال و 6 ماه سن داره

قند عسل های مامان

روز نوشته های دوشنبه و سه شنبه!!!

دوشنبه مامان رفت مدرسه و چون وقت دکتر داشتم بچه ها رو به همکارم سپردم تا برم زودتر از سلامت نی نی مطلع بشم. نوبتم که شد رفتم داخل و الحمدلله خانم دکتر گفت همه چیز نی نی تا الان نرماله و خوبه. وزن و فشارخونم رو هم گرفت و برای  سرماخوردگی مامان توصیه هایی گفت (آخه مامان نمی تونه بخاطر سلامت شما هیچ دارویی بخوره)... وقت بعدی و سونوهای دیگه رو هم نوشت.... عصر هم با بابایی رفتیم آزاد شهر برای خرید و تعمیر عینک باباجون و گرفتن داروهای مامان که برای شما شیرینی هم خریدیم... امروز هم سه شنبه باباجون اومد خونه و من و شما و بابایی و عمو حسن رفتیم سینما هویزه فیلم استرداد!!! که فیلم قشنگی هم بود. بعدشم شامو با مامانی و آقاجون دور ه...
19 آذر 1392

گشت و گذار و مرخصی ای که خیلی چسبید...

امروز مامان و بابا در یک عملیات انتحاری هردو مرخصی گرفتند و قرار شد دوتایی کنار قند عسل باشند. بعد از ردیف کردن مدرسه مامان و صنعت بابایی ، صبحانه مفصلی رو با هم خوردیم و خونه رو کمی مرتب کردیم و راهی شدیم تا بریم بیرون برای دیدن و خرید کردن. اول رفتیم چهارراه کلاهدوز و مبل ورانداز کردیم و از بین تمام مبلا فقط  2سرویس به دلمون نشست. بعدش رفتیم کوچه تعبدی و والون پرده انتخاب کردیم . آجیل خریدیم و مدلای فرشا رو دیدیم... آخرم رفتیم پروما تا برای نی نی خوراکی های خاص بخریم که نداشت. ناهار بابایی ما رو که هوس آش کرده بودیم یاران گناباد دعوت کردو آش های خوشمزه ای خوردیم و دلی از عزا درآوردیم و اومدیم خونه. ... عصر با آقاجون و خاله محبو...
17 آذر 1392

سرکار مامان و بابا

صبح : امروز مامان دیر بیدار شد و رفت سرکار ، چون دیشب مریض بود نتونست خوب بخوابه و تاصبح بیدار بود. بعدشم با آقاجون و معین کوچولو نق نق کنان رفتن مدرسه ....امروز بابا هم تو فوتبال سرکار 3 تا گل زدن ولی 7 تا خوردن  . راستی مامانت هم صبر نکرد و وبلاگ رو به خاله سارا نشون داد....  برای پس فردا هم از دکتر وقت گرفتم . انشالله فردا هم برم جواب آزمایشو  رو بگیریم... ...
16 آذر 1392

گلو درد و تب مامان

مامان قند عسل دو روزه سرما خورده دیشب که از خونه مامان بزرگ برگشتیم یه ذره تبم داشت که معین خان با مامانی یه تب سنج آوردن که کار نمی کرد .... معین خان هم دستاشو کرم زده بود و پز می داد و بعضی وقتا شوخی می کرد.... هر کار بابا و مامان و مامانی و البته معین خان کردن نتوستن تب سنجو درست کنن.... بابایی چند تا نسخه درمان در خونه برا مامان پیچید ( - شربت عسل و لیمو  - پتو درمانی! - لوزه درمانی با دست !! - لیمو شیرین خوری ) که حالش بهتر شه آخه مامان بخاطر قندعسلی نمی تونه دارو بخوره....  ...
15 آذر 1392

مدرسه مامان تعطیل شد

صبح : امروز به خاطر آلودگی هوا مدرسه مامان تعطیل شد و مامان هم که یه خورده سرماخورده بود تونست تو خونه پیش بابایی که پنج شنبه ها تعطیله استراحت کنه .. .... می خواستیم با عمو حسن بریم سینما فیلم استرداد که قسمت نشد ... امیر محمد و آقاجون اومدن صبح خونه و مامانی هم رفته بود کلاس..... بابایی هم قرار بود هم خونه رو جارو کنه ، هم لباسا رو بشوره و هم ظرفای کثیف زیرسینک رو تمیز کنه که بازم بدقولی کرد .... قرار شد از این ببعد برای هر کدوم از این بدقولی ها بابایی اعمال قانون بشه و جریمه بشه .... البته با بابایی یه فیلم هم دیدم که خوشگل بود : "10years" ظهر : این چند وقت همش هوس آش دارم، ظهر که مامانی زنگ زد گفت بیاین غذا آش داریم حسابی...
15 آذر 1392

سیسمونی قند عسل

امروز مامان و بابایی تو اینترنت دنبال مدلای سیسمونی نی نی های دیگه بودن ... تا اینجا یه چیزایی هم انتخاب کردیم فکر کنم رنگ سیسمونیت یکی از رنگای زیر باشه که بستگی داره ببینیم قندعسلمون دخمل یا پسل ..... رنگ ها :  1- قهوه ای و کرم  2- سبز  3- نارنجی به نظرت کدوم قشنگ تره؟؟؟ کدومو بیشتر دوست داری قند عسلم؟؟ ----- اینم لینک تصاویر سیسمونیت http://ninidiaries.niniweblog.com/post63.php ...
15 آذر 1392

دوست جونای قند عسل

اومدم چندتا از دوست جوناتو معرفی کنم که شاید بعدا بیشتر از خاطرات باهاشون نوشتم دوست جون کوچیکات ::  -  الیکا ناز (دختر خاله)   -  مهدیسا جون (دختر خاله)  - معین بلا (پسر عمو)     - سامان جون ( پسرعمو) بعدا عکسای این کوچولوکا رو میذارم.... دوست جون متوسطات ::: - عارفه شیطون (دختر دایی)   - فاطمه خانوم (دختر دایی) - حاج کاظم خان (پسر خاله و داداش الیکا)  -  آقا محمد جواد (پسر عمه) و عسل طلای بلا ( شاگرد مامان و دختر همکار مامان ) دوست جون بزرگات ::: - خاله سارا (همکار مامان)    قندعسلی مامان تا الان همشونو دیده به غیر از مهدیسا جون !!! و باشیطونیای خ...
15 آذر 1392
1